نعمت خدا
25 خرداد 1395 توسط رقيه خواجه محمدي خانميري
یکی، درپیش بزرگی از فقر خود شکایت می کرد وسخت می نالید.
پزسید:خواهی که10هزاردرهم داشته باشی وچشم نداشته باشی؟
گفت: البته که نه.دوچشم خودرا باهمه دنیا عوض نمی کنم.
پرسید:عقلت را با10هزاردرهم ، معاوضه می کنی؟
گفت :نه.
پرسید: گوش ودست وپای خود را چه طور؟
گفت :هرگز.
پرسید: پس هم اکنون خداوند ،صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شکایت داری وگله می کنی؟!!
بلکه تو حاضر نخواهی بود که حال خویش را با حال بسیاری ازمردمان عوض کنی وخود را خوش تر وخوشبختر از بسیاری از انسانها ی اطراف خود می بینی . پس آنچه تو راداده اند وتوهنوز شکر این همه را به جای نیاورده ، خواهان نعمت بیشتری هستی!!!!!!